اندازه عضله:
قدرت عضله با قطر مقطع عرضی تارهای آن متناسب است. هرچه قطر سطح مقطع عرضی یک عضله بزرگتر باشد، آن عضله قویتر است و قادر به تولید نیروی بیشتری میباشد. اندازه یک عضله با افزایش قطر سطح مقطع آن توسط تمرینات مقاومتی افزایش مییابد. این افزایش اندازه هایپرتروفی عضلانی نامیده میشود. کاهش در اندازه عضله به عنوان آتروفی عضلانی نامیده میشود.
تعدادهای تار عضله:
قدرت عضله ارتباط مستقیمی با تعداد و قطر تارهای عضلانی آن دارد. تعداد تارها یک ویژگی ارثی است؛ بنابراین یک فرد با تعداد تارهای بیشتر در مقایسه با فردی با تارهای کمتر، پتانسیل بیشتری برای هایپرتروفی دارد.
کارایی عصبی عضلانی:
قدرت به طور مستقیم با کارآیی سیستم عصبی عضلانی و عملکرد واحد حرکتی در تولید نیروی عضله ارتباط دارد. افزایش قدرت در ۸ تا ۱۰ هفته اول برنامه تمرین مقاومتی عمدتاً به افزایش کارایی عصبی عضلانی نسبت داده میشود. تمرین مقاومتی به سه طریق کارایی عصبی عضلانی را افزایش خواهد داد: ۱٫ افزایش تعداد واحدهای حرکتی فعال شده ۲٫ افزایش تواتر تحریک هر یک از واحدهای حرکتی ۳٫ همزمانی فعال شدن واحدهای حرکتی
ملاحظات بیومکانیکی:
قدرت یک عضله خاص نه فقط به وسیله ویژگیهای فیزیکی آن بلکه همچنین به وسیله عوامل بیومکانیکی نشان دهنده میزان نیروی تولید شده از طریق سیستم اهرمها برای یک هدف خارجی تعیین میگردد.
وضعیت اتصال تاندون: اگر ما مفصل آرنج را به عنوان یکی از این سیستمهای اهرمی درنظر بگیریم، در مییابیم که عضله دوسربازویی سبب ایجاد فلکشن (خم کردن) در این مفصل میگردد. وضعیت اتصال تاندون عضله دوسربازویی روی ساعد، تا حد زیادی قابلیت تولید نیرو در این عضله را تحت تأثیر قرار میدهد. اگر دو فرد A و B داشته باشیم و فرد A نسبت به فرد B دارای اتصال دوسربازویی نزدیکتر به مفصل آرنج باشد، فرد A باید با عضله دوسربازویی خود تلاش بیشتری برای نگه داشتن وزنه در زاویه ۹۰ درجه نماید زیرا طول بازوی نیرو در آن بزرگتر از B خواهد بود.
شکل موقعیت اتصال تاندون عضله به بازوی اهرمی میتواند بر روی توانایی تولید نیروی عضله تأثیر بگذارد. فرد B باید قادر باشد نیروی بیشتری نسبت به فرد A تولید کند.
رابطه طول-تنش: طول یک عضله میزان تنشی را که میتواند در آن ایجاد شود، تعیین میکند. با تغییر دادن طول عضله، تنشهای متفاوتی ایجاد میشوند. رابطه طول-تنش در شکل زیر نشان داده شده است. در وضعیت B منحنی، تقابل پلهای عرضی بین اکتین و میوزین در داخل سارکومر حداکثر میباشد. با قرارگرفتن عضله در این طول خاص بیشترین میزان تنش تولید خواهد شد. در وضعیت A عضله کوتاه و در وضعیت C طویل میشود. در هر دو مورد اخیر میزان تقابل مفید پلهای عرضی بین میوفیلامان های آکتین و میوزین کاهش مییابد و در نتیجه عضله قادر به تولید تنش قابل ملاحظهای نخواهد بود.